ورودبدون هماهنگی ممنوع

اینجابرای دونفربیشترجانیست
خریداولین لباسای پاییزی
آنیساخانوم دردت به جونم،پریروزمن وبابارفتیم تا واست یه سری لباسای پاییزی بخریم واسه همین واست ازنمایشگاه پاییزه یک گرمکن سندبادی مشکی ،یه تی شرت سفیدبامارک انگری برد:یه ساپورت کاموایی قرمز:یه گرمکن طوسی باکلی نوشته های لاتین: وک پلیورخوشگل آبی:گرفتیم همه ی لباسات خیلی بهت میان وخودت هم خیلی دوستشون داری::دیشب هم رفتیم گنداب وبه ننی ایناسر زدیم عموقباد وزن عموشهلاهم اومدن اونجا!تازگیاخیلی شیطون شدی وهمش بهونه ی بیرون رفتن میگیری.دیروزاز درخونه خان بابا ایناتاسوپرمارکت بالای خوه شون دویدی وباباهم دنبالت کرد:بعدش واست یه عالمه حوراکی گرفت پسته هم گرفت آخه خیلی پسته دوست داری: الان هم که دارم پست میزاریم آروم روپاهام خوابیدی قربون اون معصومیتت برم
+نوشته شده در پنج شنبه 11 مهر 1392برچسب:خواب,لباس پاییزی,شلوارسندبادی,,ساعت11:32توسط fati |
اگه من نباشم
دیروز وقتی داشتیم توی جاده می اومدیم بهم گفتی احساس میکنم میخوام بمیرم،چندوقته حالم زیادخوش نیست جفتمون خوابای بد زیاد میبینیم راسةی اگه من بمیرم توچیکارمیکنی؟همینجوربه شیشه ی خاک گرفته ی ماشینت زل زدم وهیچی نگفتم،دلم میخواست دادبزنم اگه توبمیری من هم میمیرم که یهوبغضم ترکید واشکای گرمم دونه دونه از روگونه هام سرخورد وافتاد روی سرآنی که داشت بادنده ماشین بازی میکرد!حالم بدجوربدبود ؤخه چند دقیقه قبلش که ازخونه بابام اینازدیم بیرون همینجورالکی دعوام کردی،نمیدونم چراهرچی باهات کنارمیام بازهم اذیتم میکنی شایدبخاطراینه که بهت گفتم دیگه واسم مهم نیست هرکاری میکنی بکن بهت گفتم دیگه حوصله ندارم بهت گیربدم وتحت نظرداسته باشمت،آخه چرا اخوشت میاداینقداذیتم کن7 چرادوست داری بهت گیربدم وتوهم باسازمخالف زدن زجرم بدی
ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
+نوشته شده در دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:بمیرم,اشک,خواب,گیردادن,,ساعت10:2توسط fati |