مادر
امروز روز زن بود من نه اینکه از اون زنای کم توقع هستم به یک روسری بیست سی تومنی قانع شدم دست عشقم دردنکنی البته قول داده که قیمت طلا هه کم بیادپایین واسم یه سرویس بگیره!قربونش برم،وای که من چقد عاشق شوهرم هستم فداش شم
مادر
ما8ان خوبم قربون چشای مهربونت برم خوبی هات هیچوقت یادم ن8یره روزت مبارک عزیززززم
دیشب ساعت حدود دوازده بودکه از خونه پدرشوهرم رفتیم خونه خودمون!زندگیم گفت گشنمه!من هم راستش روبخواید گشنم بود گفتم بایه جوجه کباب حسابی چطوری؟قبول کردورفت توحیاط تامنقل رو روبراه کنه من هم آنی ذوخوابوندم وگوشتاروسیخ کرد8 جاتون خالی کباب نصف شب عجب حالی میده ها!
از آرزوتاآغوش
توقشنگترین بهانه ی بودن منی: آنوقت هاکه باتوبودن برایم فقط یک آرزبود وبس وقتی به لبخندت وآن خال کوچک روی گردنت می اندیشیدم دلم به شدت یک زلزله ی یشت ریشتری میلرزیدوهوس بوسیدنت یک لحظه آرامم نمیگذاشت واکنون که آغوشت هرشب آرامگاه من است آنچنان بوسه بارانت میکنم که گویی همین یک شب به پایان زندگی ام باقیست آری اکنون که بامنی گویی تمام دنیا ازآن من است عشق من کیومرثم همه ی دنیایم عاشقانه تاقیامت دوستت دارم
به خاطرتو
توقشنگترین بهانه ی بودن منی: آنوقت هاکه باتوبودن برایم فقط یک آرزبود وبس وقتی به لبخندت وآن خال کوچک روی گردنت می اندیشیدم دلم به شدت یک زلزله ی یشت ریشتری میلرزیدوهوس بوسیدنت یک لحظه آرامم نمیگذاشت واکنون که آغوشت هرشب آرامگاه من است آنچنان بوسه بارانت میکنم که گویی همین یک شب به پایان زندگی ام باقیست آری اکنون که بامنی گویی تمام دنیا ازآن من است عشق من کیومرثم همه ی دنیایم عاشقانه تاقیامت دوستت دارم
شیرین کاری
پریروز وقتی توحال نشسته بودیم بابایی منوبوسید اونوقت تومثل یه گربه ی وحشی به من حمله کردی واونطرف صورموبوسیدی نی نی کوچولوی حسودمن قربون
شوصت ماهت بره
مامان هیچوقت این بوست یادم نمیره
یه اتفاق بد
تولدآنیسا
دخترقشنگم۱۶فروردین۹۱روزی بودکه توباورودت زندگی من وبابایی روقشنگ ترکردی،ومابخاطر شکرانه این نعمت بزرگ که خدابهمون داد۱۶فروردین ۹۲روکه اولین سالگرداین تولدخجسته بودجشن گرفتیم وتقریبأ همه ی فامیل رودعوت کردیم شیرینی دادیم فیلمش هست حالا ایشالا بعدأکه بزرگ شدی میبینی!
دخترقشنگم تازگیایه کارایی میکنی که من وباباة خیلی ذوق میکنیم واز خوشحالی نمیدونیم چیکارکنیم مةلأ میری ویکی وازکلاهای تولدت رو روسرت میزاری ومیری جلو آینه ودست میزنی ومیرقصی یاومین که جاتو میندازم برعکس درازمیکشی وخودت رومیزنی به خواب یاوقتی بابا میره بیرون وددرومیبنده بغض میکنی گریه میکنی پشتت رومیزنی به دروپاتومیکوبی زمین تابابابزمیگرده وباخودش میبردت خلاصه چش نخوری این روزاخیلی شیرین شدی